سرای سالمندان

رهگذر

شعروغزل

سرای سالمندان

درآن آیینه ی پیرشکسته

نگاهش پرزحسرت روح خسته

خودم را دیدم وفردای خودرا

غمی از حسرتش بردل نشسته

زدل آهی کشید ازدرددنیا

ازآن دلگیر جا ی تنگ وبسته

 مگر این غیر فرداهای من بود.؟

به او گفتم بگوید از گذشته

ولی جز آه او چیزی  ندیدم

دردل را به روی غیر بسته

سکوتش سخت سنگین بودوگویا

به عکس قاب کهنه خیره گشته

چروک دست وپیشانیش میگفت

امید از زنده بودن هم گسسته

خداوندا چگونه زیست باید؟

که درپایان نباشم دل شکسته

عبور ما چه سان باشد از این راه؟

رها از بند غم باشیم ورسته

 



نظرات شما عزیزان:

فاطمه
ساعت16:27---27 بهمن 1390
چقدر این غزل پرمفهوم و دلنشین بود کاش قافیه گذشته و گشته رو اصلاح کنین
خیلی عالی بود خوشحالم خوندمش


فاطمه
ساعت16:25---27 بهمن 1390
سلام خانم محمودی مهربونم حالتون خوبه؟
جای شما تو شعرپارسی به شدت خالیه یعنی شما دلتون برای ما تنگ نمیشه که بهمون سر نمیزنین؟


شعر زلال
ساعت1:09---19 بهمن 1390

سلام بر شما تلاشگر عرصه ی ادب و هنر
خدای توانا را شکر که باز از احساس پاکتان نوشیدیم و محظوظ و مستفیض کلام شیرینتان می باشیم.
با یک زلال از جناب لولی وش و با یک اطلاعیه و خواهش، به روز و منتظر نکته نظراتتان هستیم:
http://www.sherezolal101.blogfa.com


محمد مهدی ابوترابی
ساعت21:47---17 بهمن 1390
ممنونم... واقعا زیبا بود
چه وصف حال زیبایی از دوران سالمندی و چه حسن ختامی.


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در جمعه 14 بهمن 1390برچسب:,ساعت12:49توسط مینامحمودی | |